سفارش تبلیغ
صبا ویژن


 RSS  | Atom  | خانه | ارتباط با من | درباره من | پارسی بلاگ|مجموع بازدیدها: 92501 | بازدیدهای امروز: 4| بازدیدهای دیروز: 27
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
پیوندهای روزانه
مطالب قبلی
لینک های دوستان
لوگوی دوستان



















اشتراک
 
موسیقی وبلاگ

یاهو


دلم خیلی گرفته ، حال و روز خوبی ندارم ،‏ حیرونم ،‏ دلم امام رضا می خواد ،‏ قربون کبوترای حرمت ....

کجاست هم نفسی تا بگویمش حدیث فراق .....

امشب من و این پنجره فولادی

قلبی که دخیل بسته ام باشادی

ای عقل که دیرت شده برخیز و برو

مابنده عشقیم برو ،‏ آزادی .

اقا ما رو ازاد نمی کنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟




          (دوشنبه 87/8/20 :: ساعت 11:51 صبح)

یه دوست بهم یاداشت داده بود چند روز دیگه تولد اقامون امام رضاست

دلم خیلی شکست

نمی دونم باید چی بگم ،‏ یعنی اقا نمی خواد به من عیدی بده .  تا حالا از خدا می خواستم که هر چی خودش صلاح می دونه بهم بده اما حالا یه چیزائی تو دلم جونه زده اما باز هم می گم اقای مهربونم ،‏تو واسطه شو پیش خدای خوب من که هر چی خودش صلاح می دونه بهم بده ، از خدا بخواه که فراموش نکنم هیچوقت ازش هیچ چیز نخوام جز همین که اون هرچی صلاح می دونه برام بخواد .

مولای من ، از خوبیهای تو هر چی بگم کم گفتم ، چی می تونم بگم جز همین که مولای ما رضاست ، هم در خونه اش بازه هم لبخند روی لبشه . قربونت برم امام رضا .

میشه قلبت منو مثل گنبدت طلا کنی .........




          (چهارشنبه 87/8/15 :: ساعت 9:48 صبح)

خدای مهربون ، مولای خوب من :

من خیلی خسته ام ،‏ از خودم ،‏از اعمالم از رفتارم .

آه  ای خدا خسته شدم از توبه های الکی

از وعده های بی خود و ناله های دروغکی

میخوام باهات حرف بزنم ، ‏روم نمی شه ، خجالت می کشم ، اخه می دونم که تو به من مشتاق تری تا من به تو ..... . حرفم رو نمی دونم بهت چطور بزنم

میخوام باهات رو راست باشم

یهت بگم یواشکی

عشق و محبت نمی شه  یه طرفه وزورکی

تو هی بهم گفتی که دوستم داری و من با اعمالم دست رد به سینه ات زدم و گفتم ازت بدم میاد

امشب دیگه از خودم بدم اومده ،‏ روم نمی شه باهات حرف بزنم .

روم نمی شه به درگاه پر فیضت توبه کنم ، میشه با آ قام یه کم درد ودل کنم ؛ میشه به او حرف دلم رو بگم ، اخه خیلی از تو خجالت می کشم ؛‏ میخوام به آ قام بگم :

اقا غلط کردم ،‏ اشتباه کردم ،‏نفهمیدم ،‏بخدا نفهمیدم ، حلالم کن ،‏بخودت قسم از جهنم نمی ترسم ،‏از عذاب نمی ترسم ، از دوزخ نمی ترسم ،‏طمع بهشت رو هم ندارم ؛ ترسم از اینه که تو از من رو بگردونی ، ترسم از اینه که تو منو از در خونت بیرون کنی ، بهشت من یه گوشه نگاه توست آقا ؛یه گوشه چشمت رو به همه دنیا و اخرت نمی فروشم .بهشت رو میخوام چیکار ،‏تو عذابم نکن ، منو بدون خودت نگذار ،‏منو از خودت دور نکن ،‏مثل خیلیها که از تو دور شدن و نمی دونن .

من دلم خوشه که تو باهام خوبی ، تو هوامو داری ، می دونم که خوب نبودم و نیستم اما گاهی وقتها در خونه شما می ام و باهات حرف می زنم ؛‏تو این لحظه ها تو خودت منو پیش خودت میاری ، حتما یه چیزی داشتم که منو به دردو دل با خودت وادار می کنی ، همین تموم امیدمه ،‏همین همه عشقمه ،‏پیش خودم می گم حتما آ قات دوست داره که رهات نمی کنه ،اما من نمی فهمم که هوامو داری ؛ ‏آقا جون ؛‏ فراموش می کنم ، اینو به من یاد اوری کن ؛ بهم بفهمون .

آقا جون :

هیچکی بجز تو حرف دل منو نمی دونه ؛‏هیچکی بجز تو عقده دل منو نمی دونه و هیچکی بجز تو نمی تونه عقده دل منو واکنه .

هیچکی مثل تو نمی شه ، هیچکی نمی تونه جای تو رو توی قلبم بگیره ، تو هم بخواه برام اینو

اگه میشه یه محبت کن ، به این حرف دلم گوش بده ، اگه میشه یه لطف کن و هوای منو داشته باش ،‏می دونم داری اما الان قلب من بیشتر به تو نیاز داره .

هوامو داشته باش ، هوامو داشته باش .




          (چهارشنبه 87/8/8 :: ساعت 3:42 عصر)

<   <<   6   7   8   9      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ